در سال 1985 و در جهان موازی که توسط ابرقهرمانان شکل گرفته است، جامعه به سمت و سویی رفته که قهرمانان نقابدار با کم توجهی از سمت مردم مواجه شده اند و به اجبار به زندگی در سایه ها عادت کرده اند، در همین حین کشته شدن یک ابرقهرمان تحت حمایت دولت ملقب به "کمدین"، همکارای قدیمی او را از بازنشستگی بیرون می کشد، تا با کمک یکدیگر معمای قتل او را حل نمایند و ...

دارن شان نوجوان در یک نمایش عجیب با مردی مرموز آشنا می شود که معلوم می شود یک خون آشام است. پس از یک سری اتفاقات، دارن باید زندگی عادی خود را ترک کند و با Cirque du Freak راهی جاده شود و تبدیل به یک موجود شب شود.

داستان سریال در مورد یک مامور زن FBI است که مجبور شده با یک دانشمند و پسرش همکاری کند، تا در مورد جنایت های پیچیده ای که ظاهرا مسائل ماورای طبیعی در پشت آن‌هاست تحقیق کنند...

یک دختر روستایی به نام ماریان بروک پس از مرگ پدرش به نیویورک نقل مکان می‌کند و تلاش می‌کند تا به خانواده ثروتمند یک سرمایه‌‌گذار بی‌رحم در خطوط راه آهن به نام جورج راسل نفوذ کرده.

مردی سعی می کند یک اسلحه باستانی به نام مکزیکی را به آن سوی مرز منتقل کند، در حالی که دوست دخترش او را تحت فشار قرار می دهد تا از روش های جنایتکارانه خود دست بردارد.

«مارتین» تا قبل از اینکه تمام کشور دچار یک فاجعه وحشتناک شود، یک نوجوان معمولی بود. اما حالا یک اپیدمی در آنچه از شهرهای متروک امریکا باقی مانده، انسان‌ها را به جانورانی خون آشام تبدیل کرده است. اکنون «میستر» که خون آشام‌ها را شکار می کند، تصمیم دارد مارتین را در سلامت کامل به کانادا ببرد.

سال ۱۹۷۹ در اولین روزهای روانشناسی و مشخصات جنایی در اداره ی تحقیقات فدرال، شکارچی ذهن در پِیِ تحقیق و تفحص در مورد دو تن از مأمورین FBI، هولدن فورد (با بازی جاناتان گروف) و بیل تنچ ( با بازی هولت مک کلانی)، قاتلین سریالی را به زندان می اندازد تا در مورد شیوه ی انجام این جنایات و تفکرات آنها در مورد چگونگی قتل ها اطلاعات بیشتری کسب کند.