داستان فیلم در مورد چهار کهنه‌سرباز آمریکایی آفریقایی تبار است که به ویتنام بازمی‌گردند. آن‌ها در آن سرزمین به دنبال بقایای رهبر مفقودشان و گنجی دفن‌شده‌اند.

یک اپراتور کامپیوتر بسیار با استعداد اما از نظر اجتماعی منزوی شده توسط مدیریت وظیفه دارد قضیه صفر را اثبات کند: این که جهان به هیچ وجه به پایان می رسد و زندگی را بی معنا می کند. اما معنا همان چیزی است که او از قبل میل می کند.

ماکس ( تیلور وینس) نوازنده‌ایست که به مرور خاطراتش می‌پردازد: در سال 1900 یک کارگر کشتی در موتورخانه کودکی را پیدا می‌کند. او نام 1900 را برای کودک انتخاب کرده و تصمیم می‌گیرد او را بزرگ کند، اما بر اثر حادثه ای از دنیا می‌رود. 1900(تیم راث) استعداد خارق العاده‌ای در موسیقی و نواختن پیانو دارد. بر اساس همین علاقه شغل ساده‌ای در کشتی پیدا می‌کند. او هیچ علاقه‌ای به ترک کشتی و ورود به دنیای خاکی ندارد، تا اینکه دختری زیبا را بین مسافران کشتی می‌بیند و ...

در سال ۲۰۲۷، یک گانگستر روس به نام گورسکی، مزدوری به نام توروپ را به خدمت می‌گیرد تا زنی جوان را از اروپا تا شهر نیویورک اسکورت نماید. البته توروپ نمی‌داند که این زن دارای ارگانیسمی است که می‌تواند برای تولید یک ناجی جهش‌یافته مورد استفاده قرار گیرد.

گروهی از امدادگران برای حل و فصل بحران وارد منطقه ای که درگیری های مسلحانه ای در آن در حال انجام است، می شوند.

پس از اینکه میلیاردری قدرتمند به قتل می رسد،پسرخوانده اش باید تلاش کند حقانیت خود را به اثبات برساند و قاتلان پدرش را پیدا کرده و از تصاحب کردن اموالش جلوگیری کند...

در خلاصه داستان این فیلم آمده است ، در نوامبر سال ۱۹۱۸ ، ادوارد پریکورت چند روز قبل از آتش‌بس ، زندگی آلبرت میلارد را نجات داد. این دو مرد به غیر از جنگ هیچ چیز مشترکی نداشتند و…